جدول جو
جدول جو

معنی ول آئن - جستجوی لغت در جدول جو

ول آئن
شمشیر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ شَ دَ)
در تداول، آزاد شدن. رها شدن، افتادن چیزی از دست، سرگردان و ولگرد شدن، سقوط کسی یا چیزی (از بالا به پائین). (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
در تداول، ول کننده. رهاکننده، دست بردارنده.
- ول کن معامله نبودن، در تداول، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کار یا در دعوا و معرکه کردن. دنبالۀ کاری را رها نکردن. (لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
آزادشدن رهاشدن، افتادن چیزی از دست، سقوط کسی یا چیزی (از بالا یا پایین)
فرهنگ لغت هوشیار
ول کننده رهاکننده، دست بردارنده: تو که ول کن نیستی. یا ول کن معامله نبودن، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کارها در دعوا و معرکه کردن دنباله کاری را رها نکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ول شدن
تصویر ول شدن
((وِ شُ دَ))
رها شدن، افتادن چیزی از دست، سقوط کس یا چیزی
فرهنگ فارسی معین
اخم کردن، دولا شدن، چهاردست و پا راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم هرزه گرد
فرهنگ گویش مازندرانی
قلاب ماهی گیری
فرهنگ گویش مازندرانی